Sina-Mechanic

بزرگترین مرجع مقالات و اخبار روز مکانیک خودرو

Sina-Mechanic

بزرگترین مرجع مقالات و اخبار روز مکانیک خودرو

اهل حق

اهل حق یکی از شاخه‌های عرفان در مذهب شیعه اثنی عشری جعفری است که در سده هفتم هجری توسط سلطان اسحاق بنیان گذاشته شده‌است.

فرقهٔ علی‌اللهی غیر از اهل حق است
مسلک اهل حق، به خاطر نقل سینه به سینه‌ی کلام‌های بزرگان این مسلک، همچنین استفاده از ادبیات استعاری، به مرور زمان دچار تغییراتی شده بود و این از آن جهت بود که بیشتر پیروان این مسلک مراسم آئینیِ خود را «اسرار الهی»‌ می‌دانستند و آن را از غیر اهل حق پنهان می‌کردند و همین سبب شد گروهی از یارسان و بعضی از شرق شناسان، مسلک اهل حق را با مسلک‌های دیگر مانند علی‌اللهی، نصیری و غیره یکسان بشمارند.


فرقهٔ علی‌اللهی غیر از اهل حق است. زیرا اولاً تأسیس فرقهٔ علی اللهی توسط عبدالله بن سبا در زمان علی بن ابیطالب بوده‌است، و بنیان گذار فرقهٔ اهل حق سلطان اسحاق در سده هفتم هجری می‌باشد. دوم آن‌که از حیث اصول عقاید و سایر دستورات مذهبی و مسلکی نیز با یکدیگر اختلاف آشکار دارند.


خلاصه هیچگونه وجه تشابهی بین فرقهٔ ‌علی اللهی و فرقهٔ ‌اهل حق وجود ندارد، جز این که هر دو فرقه علی را دوست دارند. البته آن هم به تنهایی دلیل یکی بودن هر دو فرقه نمی‌شود. کما اینکه فرقهٔ نصیری و بعضی فرقه‌های دیگر هم علی را دوست دارند، با این وجود هیچ‌کدام علی اللهی یا اهل حق نیستند.


اهل حق به کسی گفته می‌شود که مراحل شریعت و طریقت و معرفت را طی نماید تا به مقام حقیقت برسد.بدین ترتیب:


در مرحلهٔ نخست که شریعت است، مومن به دین آدم صفی‌الله بوده و از ملت ابراهیم خلیل‌الله و امت محمد رسول‌الله و مذهب امامان شیعه باشد.


در مرحلهٔ دوم که طریقت است، مؤمن به ولایت علی ابن ابیطالب ولی‌الله باشد. یعنی با طی طریق شارع مقدس نبوی و پیوند زنجیره وار به امامان شیعه و تولا به ولای علی، تحت لوای ولایت به مسلک اهل حق درآید. اهل حق علی‌اللهی نیستند، مشرک هم نمی‌باشند. فقط علی را به مقام مظهریت و مشیت‌الله می‌شناسند.


در مرحلهٔ سوم که معرفت است، با فرمان برداری از اولوالامر، مقام معرفت را درک نماید تا به پایهٔ من عرف نفسه فقد عرف ربه نائل شود. و اولوالامر از نظر اهل حق، امامان هستند. سپس هر کس در هر زمان با پیوند رشتهٔ ایمان به آن خاندان به مقام مظهریت و مشیت رسید، یعنی انسان کامل و مظهر جلوهٔ ذات حق گردید، چنان‌که اراده‌اش عین مشیت‌الله شد، اولوالامر است.


آنگاه در مرحلهٔ چهارم، حق و حقیقت را دریابد تا کمال را در وصال و بقا را در فنا بیند، چنان باشد قطرهٔ نم وجودش را به دریای بی پایان الهی نابود و محو سازد؛ یعنی فنا فی‌الله محض گردد. 


 اصول عقاید اهل حق
در مسلک اهل حق اصول عقاید بر این نهج می‌باشد.علاوه بر پنج اصل اصول دین و مذهب شیعه، یعنی توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت، نکات زیر نیز باید رعایت گردد:


خدا را به تعریف و توصیفی باید شناخت که همه پیامبران و اولیا و یکتاپرستان واقعی شناخته‌اند. 
با توجه به عدل الهی چون همه موجودات آفریده خداست و هیچ موجودی بی‌حکمت الهی به وجود نیامده، پس هر شیئی را به جای خود نیک باید دید. اگر از موجودی به علتی عمل زشتی ناشی شود و آن عمل مورد بیزاری است باید به اندازه توان تلاش و مبارزه جهت ریشه‌کن ساختن آن عمل و نظایر آن نمود. باید علت را جست و برطرف کرد. به گفته دیگر اهل حق هیچ شیئی را نباید بد داند و بد گوید و خار نماید... زیرا هر وجودی به علتی اعم از مستقیم یا غیر مستقیم از رشحهٔ فیض واجب‌الوجود موجود می‌شود، ذاتا بد نیست، عوارض است سبب امکان قلب ماهیت می‌گردد، پس بر رفع عوارض بد باید به وسایل ممکنه کوشید. روی این اصل ادیان خدایی هم هر یک به اقتضای زمان خود درست و معتبر است. 
هر وجود مفید و محترمی را به هر اسم و رسم، و به هر وضعیت و کیفیت، و به هر مرتبه و مقامی هست باید به همان تناسب نیک شمرد و احترام نمود. 
آن چه را به اقتضای زمان و مکان نزد خردمندان پسندیده‌است و یا هر کس بر خود روا می‌دارد باید بر دیگران نیز روا داشته، حتی‌الامکان برخوردارشان نماید. و آن چه را ناپسند است، یعنی به گونه ای است که هر کس از او هراسان گردد باید برای رفع و دفع آن بر خود و دیگران یک‌سان بکوشد. 
دنیا را کشتزار آخرت داند و بکوشد تا نیک بکارد تا نیک بدرود.

 

ارکان اهل حق
ارکان مسلک اهل حق بر روی چهار پایه قرار دارد: پاکی، راستی، نیستی و ردآ.
پاکی: اهل حق باید درون و برونش از هر حیث و هر جهت، و به هر اسم و رسم پاک باشد. یعنی در ظاهر جسم و لباس و مکان و کسب و خوراکش، و در باطن اندیشه و گفتار و کردارش، تماما پاک و بی‌غل و غش باشد.


راستی: راه راست رفتن است، و آن به جای آوردن دستورات و ترک نواهی خداست. بعبارةاخری بندگی به خدا و پرهیز از دروغ و گناه را راه راست گویند.


نیستی، یعنی نیست و نابود کردن کبر و غرور و خودپسندی و خودخواهی و هوا و هوس نفسانی و طغیان شهوانی و تمام رذایل اخلاقی از خودش، و به طور مطلق تسلیم مقدرات شود: غیر از رضای خدا چیزی نخواهد، و بعبارةاخری از خود بی‌خود و فنا فی‌الله گردد.


ردآ، خدمت و کمک و فداکاری بی‌ریا نسبت به مخلوق خداست، چنان باشد «رنج خود و راحت یاران طلب» بر او صدق کند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد